نمیدنم واقعا همیشه وقتی حالم گرفتس پا میشم میام اینجا یه آپ میزارم واسه اینکه فراموش نکنمش!!!!!آخه مگه این عروسکه من چه گناهی داره؟که همیشه باید تاوانه اعصاب خوردیا و بی حوصلگی هایه منو بده؟؟؟
حالا بعد از این همه مدت اومدم تا بگم نه عروسکم دیگه حاله اعصاب خوردیمو داره نه فائزه دیگه طاقته این همه یه نواختیو داره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
میخوام به همه ثابت کنم این دنیایی که داریم توش زندگی میکنیم اونقداهم یک نواخت نیست!میتونیم با یه تغییر ساده و کوچیک تو این دنیایه کوچیک از این رو به اون روش کنیم!امن ایجارو اونقد کوچیکو ساده تصور کردم که هر روز یه عروسکه خیمه شب بازی درس عینه عروسکه من همه چیزو توش به نمایش میزاره و همه پا میشنو واسه هنر نماییش دس میزنن!!!!!!!!!!!!!دنیایی که به قوله "فروغ"((هیچ کس به عشق نمی اندیشد. هیچ به فتح نمی اندیشد
و هیچ کس دیگر به هیچ چیز نمی اندیشد...........))به همین سادگی.....! ! !
آره واسه من سخته همیشه به اینجاش که میرسی غرور معنی نداره!!!!!!!!!!!!!اینا همه سواله خدایه من چرا همه این اتفاقا باید برایه من بیوفته؟؟؟ مگه من چه کار کردم؟؟ خواستم واسه خودم زندگی کنم مثه همه هم سنام خوش بگذرونم!!چرا این آدما همشون مثه همن؟؟چرا همه فقط خودشونو میبینن؟؟چرا به احساساته یه دختر نگاه نمیکنن؟؟...........
وقتی منطقت میگه تو باید درستو بخونیو به چیزایه خوب وآینده درخشانت فک کنی!!واحساست این وسط داره له میشه.....تو حرفه کودومو گوش میکردی؟؟؟؟؟؟؟آره!!!این دختری که تو میگفتی یکم احساس نداره الان به حرفه دلشه که اینجوری شده..........
خود را مرور میکنم
خدا
نشسته و نگاه میکند
سیبی را که گاز میزنم.....
م.ف