گربه کوچلو.......

شب تا صبح خوابت نمیبره صبح تمام سعی تو میکنی تا چشات برن رو هم...

 

دیگه مطمعنی که خوابی....!!!!صدایه نهیفه یه گربه میاد تعجعب نمیکنی و میزاریش رو حسابه این که خوابی و داری خواب میبینی هر لحظه صدا نزدیک تر میشه.پیشه خودت میگی اگه خواب میبینی کو تصویرش............!!!!!!!!! 

پتو رو از صورتت می زنی کنار صدا نزدیک تر میشه.اما چیزی دیده نمیشه احساست بهت میگه شاید زیره تخته.به سختی بلند میشی پایینو نگاه میکنی بله...!!!! 

اولش میترسی بد میبینی از تو کوچیک تره دوس داری کمکش کنی ولی چه جوری؟؟؟ 

دیگه فکر نمی کنی باید تصمیم بگیری!!!!!چندتا ضربه به تخت میزنی یه گربه کوچولو با یه هیکله نهیف با تمام سرعت پا به فرار میزاره و از خونه میره بیرون................... 

بعد از یکم تحقیق میفهمی که صبح باباو مامان یادشون رفته درو ببندن وگربه ی بیچاره از فرطه گرما اومده تویه خونه......!!!!!!!!!!!! 

و از این کاره بابا مامانت نسیبه تو یه بیخوابی میشه.........................

واقعا چرا......!!!!!

با یکم فک کردن میبینی که ما امروز هیچ ربطی به جام جهانی نداریم.واین خوشحالیامونم یه  

خوشیه کاذبه.... 

ما چرا باید یه تماشاگر باشیم در حالی که میتونستیم تو جام جهانی حضور داشته باشیم؟؟؟!!! 

ما چرا باید حالا روبه رویه ی جعبه های شیشه ای در برابر یه قوطی  که هیجانه ما رو پاستوریزه میکنه بشینیم؟؟؟!!!! 

جوابه سوالاتمون اینجاس: 

 به خاطره این که فوتبالیسته ما نیکبخت!!!...وفرصت دویدن نداره. چون هر ماه باید یه عمل جراحی  از گونه تا دماغ گرفته تا چربی شکم!!!!از ابرو برداشتن تا ابرو بر باد دادن کارشه و وظیفه 

 ای در قبال این سرزمین نداره!!!!............(پس خواهشا الکی نگو ایران کشوره قوی از هر نظره) 

به امیده ایرانی سر بلند........!!!!!!

یه جا خالی برای تمام چیزایی که نمیشه گفت....

.................................................... 

................................................................ 

.............................................................................................. 

.......................................................................................................

این جهان.........

این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی است که همچنان که تو را می بوسند در ذهن خودطنابه داره تو را می بافند 

شعر:فروغ

به همین سادگی..........

یه صبح از خوابه نازپا میشی استرس سرتاسر  وجودتو میگیره صد تا صلوات نظر می کنی ..........

راه میوفتی..... تو حیاطه مدرسه یه دخترو میبینی که ورقه ی سفیده بلندی دسشه و از صورتش  عرقه شرم میباره وتو بیش از پیش ترس تمامه وجودتو میگیره.........میری تویه دفتره مدرسه با آستینه مانتوت عرقایه صورتتو پاک میکنی!!!!....  

میگی:سلام

 میگه:بههههههه...سلام اومدی کارنامتو بگیری؟(یکی نیس بش بگه آخه جز این دیگه میتونم چه کار داشته باشم؟؟؟)

معاون بهت میگه:خوب داد 

ی؟تو: من من میکنی...... 

یه ورقه سفیدو تو دستش میبینی.!!!!! 

با یکم مکس بهت میگه:نه !!!..خوبه ایشالا موفق باشی معدلت خوب شده.............. 

نمیدونی چی بگی هنگ کردی !!!!!!!!!!!!!!میخوای داد بزنی از فرطه خوشحالی ولی با یکم مکس ......میفهمی که این یه اتفاقه معمولیه دیگه ی زندگیه.....